آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
ترنم کزازی
در میان دشتی رویایی و سرسبز و بزرگ
روستایی هست که نامش از قدیم کزاز بود
وه چه دشتی در میان کوه های راسوند دشت کیتو ، دشت فائق ، بعد از آن کزاز بود
رود پر آب و خروشان با صفا و با وقار نه قره چای نه که شراء از ازل کزاز بود
سبزه زاران چشمه ساران باغها و نهر ها وه چه گویم که بهشت هم به مثال کزاز بود
آنقدر سرسبز بود و با طراوت پر درخت آن درختان سترگ در کنار برکه ی کزاز بود
نام آن برکه نیستان یا که نیسون می نمود از بزرگی مثل یک دریاچه در کزاز بود
گر که تاریخ را بخوانی از زمان مادها دشت کیتو پرورشگاه ستوران بود و در کزاز بود
تا هزاران سال کزاز در جهان رخ مینمود چونکه چارصد پارچه آبادی و در کزاز بود
شهر شازند مرکز قند شهر پر جوش و خروش نامش ادریس بود و در کزاز بود
شهر اراک آن اریکه پایتخت صنعتی منطقه سلطان آباد روستایی بود و در کزاز بود
در زمان حمله اعراب بر ایران ما نام آن رستاق فائق بود و در کزاز بود
آن هلاکو ی مغول وحشی بشر ، درنبردی نابرابر با محمد شاه خوارزم بود و در کزاز بود
تا که تیمور آمد و تیموریان ، در نبرد با اصفهان آن نبرد وحشیانه باز هم کزاز بود
قرن دهم اسمعیل ، آن پادشاه صوفیان حمله بر بایندری کرد ، چونکه بدبخت حاکم کزاز بود
اشرف و محمود افغان وحشیانه آمدند سنگدل بودند و بی رحم ،شاهراه حمله اش کزاز بود
بعد از آن نادر بیامد پر غرور، آن پادشاه با شعور حمله بر افغان نمود ، او شروع حمله اش کزاز بود
الغرض پادشاه زندیه ، بعد از آن قاجاریه کشمکش ها بود و جنگ و باز هم کزاز بود
کزازی این منطقه تاریخ توست هم نیاکان هم که اجدادت همه کزاز بود شعر از: حسین شاهرخی
منبع: mihankazaz.ir نظرات شما عزیزان:
درود بر کزاز و کزازی
|
|||
|